خسته از آدم بزرگا
صندوقچه قدیمی
خسته از آدم بزرگا
صندوقچه قدیمیدرباره من
خدا به انسان می گوید :
شفایت می دهم ، از این رو که آسیبت می رسانم
دوستت دارم از این رو که مکافاتت می کنم
ادامه...
خدایا می بینی ?
نام : فائزه
نام پدر : خلیل
نام مادر : شریفه
جرم : نداشتن مادر
محکوم به : شکنجه نامادری
مدت محکومیت : چهار سال
لعنت به تو
لعنت به آدمیتت
لعنت به شعورت
لعنت به جسمت
چطور تونستی دست روی گل یک مادر بلند کنی
چطور تونستی با این کودک ای کار رو کنی
خدا یا می بینی
می بینی ??
حروم
اونیه که تجاوز می کنه
حروم
اونیه که بی حرمتی می کنه و تحقیر می کنه
حروم
شراب نیس
خون نیس
حروم
زنیه که خیانت می کنه
حروم
مردیه که دست رو زن بلند می کنه
حروم
اون دست مزد یه ماه فوتبالیسته که از کل دارایی تمام عمر خانواده های هزاران هزار برابر بیشتره
حروم
اون آیینه بغل ماشینیه که اگر تنم بش بخوره باید قد دیه به صاحبش پول بدم
حروم
اون آمپولیه که هر کدومش دو ملیون پولشه
حروم
اون صاحب خونه ای که اگر اجارش یه روز دیر شه اساس اون خونواده تو خیابونه
حروم
اون پسره بی بند و باری که با ماشین آخرین مدل می افته تو خیابونا دنبال ناموس مردم
حروم
اون پسریه که هرشب با یکی می خوابه
حروم
اونیه که با پول دزدی ثروت پارو می کنه
ای کاش کسی هم دست روی چشمان من می گذاشت
چشمان عروسکم را می بندم
نمی خواهم مثل من ببیند و حسرت بکشد
می ترسم بهانه گیر شود
بگوید
من هم پدر می خواهم
من هم کتاب و دفتر می خواهم
من هم مداد رنگی می خواهم
اون وقت من ندارم
و عروسکم غصه می خوره
یادته آرزو می کردیم مث مامان بابا بزرگ بشیم مامان بشیم بابا بشیم
من هنوز عین کودکی هایم گریه می کنم
صد افسوس که من زود بزرگ شدم
واطرافیانم همه بچه شدن
خدای مهربونم ,,,,